سلام نسرین جان،الهی من فدای جوجو شیرازیت بشم که اینقدرمهربونه و باهمه درد ودل میکنه والا مایزدی نیستیم!ازشما چه پنهون همسری نسب به عرب میرسه وسیدها وازسمت پدرخودم به ترک ها!وحالا این بچه یزدی میحرفه!به خدا ازوقتی به حرف افتاده حالا نه اینجور غلیظ ولی باهمون آهنگ!جالبه من اداش ودرمیارم بعد دیگه نه زبون به کام میزنه ونه باتشدید،کاملا عادی! تازه به من میخنده! خخخخخخخ
ب له دیگه اینم یکجورتنوعه
راستی من واسه شمارمز نذاشتم؟میام خصوصی یکباردیگه میزازم
علی برعکس فندق بلای شما وقتی یک بدبختی بخادببوستش یامحبت کنه چنان قشقرقی میکنه یعنی دهن قوم شوووره فقط آدم به دور وآدم گریز و........البته اولش،بعد دیگه بچم آدم میشه،اما همون اول کار نظر همه رومنفی میکنه،نمیدونم چرا اینجوره،باوجود اینکه هرروز. میبرمش پارک وپاساژ و.....خدابخیرکنه!